حکیم نزاری:زان پیش کآفتاب ز مشرق کند ظهور آثار فیض حق متجلّی شود ز طور
❈۱❈
زان پیش کآفتاب ز مشرق کند ظهور
آثار فیض حق متجلّی شود ز طور
ای ساقیای که رشک برند و خجل شوند
از قامت تو طوبی و از طلعت تو حور
❈۲❈
زآن آب ده کز آتش طبعش به خاصیت
سقف دماغ پر کند از دودهٔ بخور
بر آتشم زن آبی کز عکس برق او
گردد سواد سینهٔ مخمور غرق نور
❈۳❈
تا من به کام دل غزل حسب حال خویش
اینجا ادا کنم چو سرایندهٔ زبور
شد خاطرم به تربیت عاقلان نفور
دیوانه میشوم ز محال دل صبور
❈۴❈
از ناصحان مصلحت اندیش دوربین
نزدیک شد کز اسلام افتم به کفر دور
از زاهدان عهد نیاموختم مگر
فسق و فساد و فحش و فسون و فن و فجور
❈۵❈
باری نصیحتی نکنندم جماعتی
کافتادهاند و بوده چو من در چنین فتور
من در قیامتم ز ملامتگران عشق
کو در دمید قصّهٔ من در جهان چو صور
❈۶❈
تا چند خاطر از می و مطرب فریفتن
بر بوی آنک خیر بود آخر الامور
چون اهل روزگار نیام سخرهٔ مجاز
نه راغب حواری و نه طالب قصور
❈۷❈
آزادم از بهشت اضافی و فارغم
از هر که دل فریفته گردد بدین غرور
گر دوزخ و بهشت ندانی نزاریا
تأویل آن زمن بشنو غیبت و حضور
کامنت ها