حکیم نزاری:هین که به جان آمدهام دست گیر رحم کن و بار دگر در پذیر
❈۱❈
هین که به جان آمدهام دست گیر
رحم کن و بار دگر در پذیر
هر چه کنی من نکنم اعتراض
بر من اگر رفت خطایی مگیر
❈۲❈
تیغ ز بازوی تو و سر ز من
گردن تسلیم نپیچد اسیر
بس که کمان گوشهٔ ابروی تو
بر دلم از غمزه روان کرد تیر
❈۳❈
شد تُتُق سینهٔ من جعبهای
جعبه نکردهست کسی از حریر
بر دل پر آتش من رحم کن
دل چه حدیث است تنور اثیر
❈۴❈
بر مژه ی چشم پر آبم ببخش
چشم غلط میکنم ابر مَطیر
ناله ی زارم بشنو هم چو نی
گونه ی زردم بنگر چون زریر
❈۵❈
عقل ز من گشت جدا از جنون
خلق ز من گشت نفور از نفیر
هم نظری کن به نزاری زار
چند کند ناله به زاری چو زیر
کامنت ها