حکیم نزاری:یار با ما امتحانی کرد باز لیک با بیگانه نتوان گفت راز
❈۱❈
یار با ما امتحانی کرد باز
لیک با بیگانه نتوان گفت راز
گر چه میکوشیم و جهدی میکنیم
تا کنیم از خودنمایی احتراز
❈۲❈
خود اگر در خانه آبی میخوریم
بر سر بازار میگویند باز
مردمان گویند خودبینی مکن
راست با ما در میان آ کژ مباز
❈۳❈
آن یکی گوید بیا رویت مکن
وین دگر گوید برو خود بر مساز
دیگری گوید نزاری نیست آن
کو طریقی پیش گیرد بر مجاز
❈۴❈
راست میگویند هم آن و هم این
باطنی برلات و ظاهر در نماز
ای مسلمانان مسلمانی کجاست
میشتابم در طلب شیب و فراز
❈۵❈
گو که میگوید که دارد گو بگوی
با من است ای یار گرد سر متاز
پای مردی گر به دست آید چنین
یافتم رضوان و حاصل شد جواز
❈۶❈
ورنه دست از دامن کوته کنید
معرفت باید نه دستار دراز
ای دریغا گر نزاری داشتی
محرمی مشفق، امینی دلنواز
❈۷❈
چون ندارد لاجرم برداشتهاست
از سر بیچارگی دست نیاز
کامنت ها