حکیم نزاری:پیاپی بده ساقیا شیرهٔ رز که دارد نشاطی عصیر زبان گز
❈۱❈
پیاپی بده ساقیا شیرهٔ رز
که دارد نشاطی عصیر زبان گز
اگرچند فرق است بر شیره می را
چو از رنگ بسّد به تخصیص بر کَز
❈۲❈
ولیکن به وقت ضرورت به پشمین
قناعت کند صاحب اطلس و خز
فروماندگان را چه میآزمایم
که مهتاب را مرد نادان کند گز
❈۳❈
ز کیف و کم صرف و نحوش چه حاصل
هنوز آن که ابجد نخوانده ست و هوّز
حجاب تو گر بشنوی نیست جز تو
هم از خود به خود بر متن گر نیی قز
❈۴❈
به قلاشی افسر به سر برنهادن
قبایی است بر قامت من مطرّز
مرا چشم بر دور ساقی گرفتن
همان موج بحرست و امید از خز
❈۵❈
نزاری و جام می و جان شیرین
سخن ختم کردم به الفاظ موجز
کامنت ها