حکیم نزاری:غذا چون کنم دردی از آفتاب موافق تر الحق می از آفتاب
❈۱❈
غذا چون کنم دردی از آفتاب
موافق تر الحق می از آفتاب
بیا ساقیا ساغری ده به من
که عکسش بریزد خوی از آفتاب
❈۲❈
سر خشک مغز پر آشوب من
به می گرم کن تا کی از آفتاب
خیالم ز ماه قدح لمحه یی
جدا نیست همچون فی از آفتاب
❈۳❈
نه در جام کی می نمودی جهان
چه کم بود جام کی از آفتاب
ز جام صبوحی گریزان مباش
چو خفاش در هر پی از آفتاب
❈۴❈
به می کن دوای نزاری مساز
چو حربا دواءالکی از آفتاب
کامنت ها