حکیم نزاری:دریغ صحبت یاران و دوستان انیس دریغ عمر گرامی و روزگار نفیس
❈۱❈
دریغ صحبت یاران و دوستان انیس
دریغ عمر گرامی و روزگار نفیس
مدارِ دور به هم برزد استقامتِ من
ز گفتههای شنیع و ز کردههای خسیس
❈۲❈
مگر شنیده نبودم که در بهشت برین
به مکر و شعبده با بوالبشر چه کرد ابلیس
هوای هاویه بر من مگر مسلّط شد
که شد مدبّر عقلم مسخّر تلبیس
❈۳❈
زمانه داشت مجنّس حساب ما یکچند
کنون به تفرقه خطّی نهاد بر تجنیس
امید نیست که باز آورد به هیچ سبیل
بریدِ باد نسیمی ز روضهٔ بلقیس
❈۴❈
به بی معامله سودا چه میپزند کسان
که نیست نقد وفایی زمانه را در کیس
تراب و رمل به سر بر چه سود اگر ریزم
چو در مقامه ی هفتم دوباره شد اِنکیس
❈۵❈
چو احتراق زحل جان من بسوخت چه سود
ز استقامت تیر و سعادت برجیس
تراب بر سرِ من گر سرم فرود آید
به هندویی که بر افلاک و انجم است رئیس
❈۶❈
نزاریا که نگویم دگر ز انجم و چرخ
خطی چنین به گواهی انجمن بنویس
کامنت ها