حکیم نزاری:فرخنده روزگارِ گدایانِ خارکش چون اشترانِ مستِ تنگ خوار و بارکش
❈۱❈
فرخنده روزگارِ گدایانِ خارکش
چون اشترانِ مستِ تنگ خوار و بارکش
آخر شتر به قوّت و شوکت چنان که هست
داده ست اختیار به دستِ مهارکش
❈۲❈
گر شد دوباره قافیه امّا دو شاهدند
تو هر دو را سبک ز میان در کنار کش
از تو چه منفعت که شترمرغِ مطلقی
نه بالِ بر پریدن و نه پشتِ بارکش
❈۳❈
ای سال خورده بر نود و صد کشیده گیر
وآن گه قیاس کرده ز صد بر هزار کش
چون عاقبت نهایت اعمار لازم است
باری به نقدِ وقت میِ خوش گوار کش
❈۴❈
مهر از زمانه بگسل و دل در جهان مبند
زین بر کمیت می نه و تنگ استوار کش
از اهلِ روزگار مکن احتمالِ جور
باری چو می کشی ستمی هم ز بار کش
❈۵❈
دنیا که هست مزرعه الآخرت درو
آسایش و مجاهده از نور و نار کش
نیک و بد و حلال و حرام و نشاط و غم
در می نخست عیش کن آن گه خمار کش
❈۶❈
از طاعتِ مزوّرِ خود بیش ازین مناز
این می ز جامِ مرحمتِ کردگار کش
آزست و بس زبانۀ دوزخ نزاریا
نیلِ نیاز بر رخِ زردِ نزار کش
❈۷❈
یا رب نیازمند به بخشایشِ توام
پاک از میانِ معصیتم بر کنار کش
خّطِ جواز ده به نزاری که بی حجاب
آزاد وار رخت به دار القرار کش
❈۸❈
ای ناگزیر رحم کن و خّطِ مغفرت
در سیَئات بنده به روزِ شمار کش
کامنت ها