حکیم نزاری:دوستان آه از فراق آه از فراق الغیاث از اشتیاق از اشتیاق
❈۱❈
دوستان آه از فراق آه از فراق
الغیاث از اشتیاق از اشتیاق
دفع غم را جز می استعداد نیست
کم ترک می افتد آن هم اتفاق
❈۲❈
وقت وقتی جرعه ای گر می چشم
زهر می گردد ز تلخی در مذاق
سیر کرد از زندگانی غربتم
چند گردم در خراسان و عراق
❈۳❈
صبر من بگریخت از غوغای عشق
هم چنان کز حمله ی تنّین براق
آه اگر دولت اجابت می دهد
وقت رجعت بگذرم همچون براق
❈۴❈
گر نبینم آفتاب روی دوست
ماه امیدم بماند در محاق
بلعجب کاری و مشکل حالتی
دیده در غرقاب و تن در احتراق
❈۵❈
قصه کوته کن نزاری بازگوی
دوستان آه از فراق آه از فراق
کامنت ها