حکیم نزاری:ما بینِ حقّ و باطل ضدّیتیست مطلق تیغی به تارِ مویی آویخته معلّق
❈۱❈
ما بینِ حقّ و باطل ضدّیتیست مطلق
تیغی به تارِ مویی آویخته معلّق
ای یار یک نصیحت یارانه بشنو از من
مگرو به رایِ ناقص مشنو حدیثِ احمق
❈۲❈
یک بار حایِ حیرت بر قافِ قربِ او زن
کز عینِ عرف گردد میمِ محق محقّق
دوشیزه مریم ارنی چون زایدی مسیحا
حلاّج مرده ارنی چو گویدی انا الحق
❈۳❈
هر ظاهری که بینی بی باطنی نباشد
بشنو ندایِ دعوت زین داعیِ مصدّق
با وقت ساز حالی تا وعده ای ستانیم
از کف مدار خالی جامِ میِ مروّق
❈۴❈
من پیرِ خانقاهم یعنی شراب خانه
کرباس و صوف خواهم نه سندس و ستبرق
نا برده بوی و کردن نسبت به شیخ صادق
کار افتقار دارد نه اخضر و نه ازرق
❈۵❈
مهر کسیست ما را در جان که وقتِ معجز
مه را به یک اشاره کردی در آسمان شق
با لحم و دّمِ ما شد مهرِ ولی مخمَّر
دانی کدام والی شیرِ مصافِ خندق
❈۶❈
دانم کنند جهّال انکار بر نزاری
غم نیست گر مقلّد گیرد برین سخن دق
کامنت ها