گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

حکیم نزاری:چه سودا راه زد دوشم همانا از جنون دیدم که اندر ظلمتِ شب آفتابی ره نمون دیدم

❈۱❈
چه سودا راه زد دوشم همانا از جنون دیدم که اندر ظلمتِ شب آفتابی ره نمون دیدم
چو خفّاش از تحیّر شد حجابِ چشمِ من نورش مقاماتِ خود از ادراکِ عقل و حس برون دیدم
❈۲❈
یکی را نیم شب دیدم که او را کس نمی بیند وگر بیند نمی داند که چون گوید که چون دیدم
ز بس نورِ تجلّی شد جهان بر چشمِ من روشن ز جان امیّد ببریدم که دل را غرقِ خون دیدم
❈۳❈
علاماتِ قیامت ظاهرا بنمود در محشر بحمدالله اَعلامِ ملامت سرنگون دیدم
عجب نبود که چون فرهاد در شورم که با شیرین مکانِ خود برون زین بارگاهِ بی ستون دیدم
❈۴❈
نه من دیدم که من دانم که دید این حالتِ مشکل نزاری را ز بس حیرت قوی باری زبون دیدم
ز خود در غصّه می افتم که من آن راز چون گویم
ز خود خیران فروماندم که من این خواب چون دیدم

فایل صوتی غزلیات شمارهٔ ۸۳۵

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها