حکیم نزاری:فتاد بر صنمی دی به رهگذر نظرم کزان جمال ندیدست خوبتر نظرم
❈۱❈
فتاد بر صنمی دی به رهگذر نظرم
کزان جمال ندیدست خوبتر نظرم
دلم ز دست شد و دل برم نشد معلوم
چه فتنه بود که دریافت بر گذر نظرم
❈۲❈
چرا به رفتن دل طیره می شوم که هنوز
برفت و باز نیامد از آن نظر نظرم
به یک حساب شکایت نه واجبست از دل
که اعتراض خطا لازم است بر نظرم
❈۳❈
گنه ز جانب دل چون نهم که بیچاره
نخواست تا نپسندید پیش تر نظرم
به یک حساب دگر در گناه می آید
اگر چه معترفم من که مختصر نظرم
❈۴❈
بمی رود به نخستین نظر نمی باید
که تا چگونه درآید بدان دگر نظرم
صواب نیست برون آمدن ز کنجم اگر
خطاست روی نگو ایستاده در نظرم
❈۵❈
اگر چنان چه دل این دل بود نزاری من
ازین بلا دگر آرد بسی به سر نظرم
کامنت ها