حکیم نزاری:جان و دل بنهاده ام تا می خورم دین و دل بفروختم تا می خرم
❈۱❈
جان و دل بنهاده ام تا می خورم
دین و دل بفروختم تا می خرم
شب به روز آخر کی آرم بی شراب
بی می آخرروز با شب چون برم
❈۲❈
بی می اَم دم بر نمی آید ز حلق
بل فرو می ریزد از هر پیکرم
می توانم دید با می سرَ غیب
گر به چشم استحالت بنگرم
❈۳❈
می شود بیضا کفم از نور می
هر چه یاد از لن ترانی آورم
با خلیلم خوش تر آید از حریر
گر بود بر فرش آتش بسترم
❈۴❈
از حبیبم باز می دارد رقیب
گاه و بی گه تا به کویش نگذرم
هر زمان الحمدلله العزیز
روی در روی خیالش خوش ترم
❈۵❈
دوست خود می آید و او بی خبر
بل که من هم، وین که دارد باورم
آن که دارد در همه اکوان ظهور
طرفه باشد گر درآید از درم
❈۶❈
از ملامت گوی بستاند به حق
داد من روز قیامت داورم
معترض عیب نزاری گو مکن
من چنین بیهوده غم تا کی خورم
کامنت ها