حکیم نزاری:شبی بود به مهی خلوتی که ساز کنم خروس بانگ کند تا نگاه باز کنم
❈۱❈
شبی بود به مهی خلوتی که ساز کنم
خروس بانگ کند تا نگاه باز کنم
رقیب دشمن و قصه دراز و شب کوتاه
مجال نیست که با دوست شرح راز کنم
❈۲❈
به روز محتسبان دافع و به شب عسسان
ز هیچ سو نهلندم که سرفراز کنم
به توبه باز مخوانیدم ای مسلمانان
که مرد زهد نیم توبه بر مجاز کنم
❈۳❈
اثر کند نفس عاشقان بپرهیزید
ز ناله ی سحری کز سر نیاز کنم
چو باد می گذرد عمر خاک بر سر من
که من گر آتشم از دوست احتراز کنم
❈۴❈
به اعتقاد نزاری چو دوست خشنودست
گنه نباشد اگر پیش بت نماز کنم
کامنت ها