حکیم نزاری:خویش را با یاد جانان می دهم هر نفس بر یاد او جان می دهم
❈۱❈
خویش را با یاد جانان می دهم
هر نفس بر یاد او جان می دهم
می کنم ساغر تهی از شرب و باز
پر زخون دیده تاوان می دهم
❈۲❈
گر چه از وصلش ندارم بهره ای
حالیا انصاف هجران می دهم
ور چه زلفش بر ضلالت می رود
من بدو اقرار ایمان می دهم
❈۳❈
تا مگر یابم ز دل یک دم خلاص
شربت بی هوشیش زان می دهم
دیده و دل دشمن جان من اند
جان به درد از دست ایشان می دهم
❈۴❈
از برای جمع راتر تحفه ای
هر دم از طبع پریشان می دهم
می کشم مسکین نزاری را به فکر
تشنگان را آب حیوان می دهم
کامنت ها