حکیم نزاری:با یار بگفتم به زبانی که مراست گر آرزوی روی تو جانم برخاست
❈۱❈
با یار بگفتم به زبانی که مراست
گر آرزوی روی تو جانم برخاست
چون روی تو ماه نیست روشن، گفتم
چون قد تو سرو نیست، می گویم راست
کامنت ها