حکیم نزاری:منّت از ذوالجلال والاکرام بَدو آغاز و غایتِ انجام
❈۱❈
منّت از ذوالجلال والاکرام
بَدو آغاز و غایتِ انجام
آفریننده وجود و عدم
پیش گیرنده حدوث و قدم
❈۲❈
برگزیننده حق از باطل
کارپرداز عامل و عاطل
ره نماینده خطابینان
مونس بی دلان و مسکینان
❈۳❈
مالک ملک اول و آخر
واضع حق باطن و ظاهر
اولیا رازدار پنهانش
انبیا کارساز فرمانش
❈۴❈
از صفی الله از مبادی کار
درگرفته بدایت ادوار
گرچه دانم، نگویم از گندم
ترسم از اعتراض نامردم
❈۵❈
کرده بر موجب شماره عام
بر نبی الله آن شماره تمام
دور طوفان ز اُمتش برخاست
چه کند جز چنان نیامد راست
❈۶❈
چون اشارت سوی خلیل آمد
خلق را وعده سلسبیل آمد
او به امت نخواست الا خیر
لیک قاصر نظر ببیند غیر
❈۷❈
پس از آن چون رسید دور کلیم
هم نکردند امتش تعظیم
لیک فرعون اگرچه بهتان کرد
نتوانست دفع ثعبان کرد
❈۸❈
روح را بعد از آن مجسم کرد
بی مدد، نامش ابن مریم کرد
نفسش گرچه صد جهان جان داشت
مرده جهل را چه درمان داشت
❈۹❈
رایت معجزات برده به ماه
نوبت دعوت حبیب الله
گرچه لولاک بود در شانش
غصه ها بُدْ ز ابن عمّانش
❈۱۰❈
هرچه آید بدان کزو باشد
هرچه زو آید آن نکو باشد
که نه فرعون اختیار نداشت
بلکه موسی هم اقتدار نداشت
❈۱۱❈
خضر ناجُسته آب حیوان خَورد
آن که جست و نیافت چِتوان کرد؟
ای منزه صفاتت از اوصاف
هرچه گویم بود محال و گزاف
❈۱۲❈
نرسد در کمال تو ادراک
بیش از این نیست حل مشتی خاک
هم تو گویی، که گوید از تو دگر؟
نرسد در تو وهم و عقل و نظر
❈۱۳❈
نرسد در صفات ذات تو کس
تو توانی رسید در خود و بس
منم و قعر بحر حیرانی
من چه گویم دگر تو می دانی
❈۱۴❈
لیک نگزیرد از مناجاتم
چون تو باشی مجیب دعواتم
ورد این عاجز شکسته مدام
بس بود ذوالجلال والاکرام
کامنت ها