حکیم نزاری:شب چو بشنید طیره گشت عظیم گفت: «آه از جفای چرخ لئیم
❈۱❈
شب چو بشنید طیره گشت عظیم
گفت: «آه از جفای چرخ لئیم
من چو دریا کشیده ام دامن
سر بزرگی همی کند با من
❈۲❈
روز می گویدم سیه کاری
توبه یارب از این گنه کاری
پس سیه پوش اگر سیه کار است
در جهان زین گروه بسیار است
❈۳❈
نه توهم گه گهی ز طنازی
برقع از ابر تیره می سازی؟
به سیاهی شکست من چه کنی
صفت رنگ گست من چه کنی
❈۴❈
عنبرم، عنبر سیه چرده
خوی خوش باز بوی خوش کرده
که نه سرد و خنک چو کافورم
به دو جو دستگاه مغرورم
❈۵❈
حبشیان جمله داغ دار من اند
زنگیان تخمه و تبار من اند
هندوان رنگ پوش من باشند
همه حلقه به گوش من باشند
❈۶❈
خلفا تا مرید من بودند
باغ اسلام را چمن بودند
تا به رنگ من آمدند برون
رفت بر وفق رایشان گردون
❈۷❈
تا شعار تو پیشوا کردند
رسم و آیین خود رها کردند
سرّشان از بزرگواری تو
فاش شد از سفیدکاری تو
❈۸❈
همه رنگی به جز تباهی نیست
رنگ یکرنگ جز سیاهی نیست
تو برون آوری چو بوقلمون
در زمانی هزار رنگ برون
❈۹❈
سبز و سرخ و بنفش و زرد و سفید
همه تاج مرصع خورشید
در سیاهی بسی صفا دیدند
چو دو گیسوی مصطفی دیدند
❈۱۰❈
در سخن صدهزار باریکی است
آب حیوان درون تاریکی ست»
کامنت ها