گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

حکیم نزاری:روز شد باز گرم و بر جوشید که: «مرا کی توان به گل پوشید؟

❈۱❈
روز شد باز گرم و بر جوشید که: «مرا کی توان به گل پوشید؟
من که پیش تو خرد و مختصرم چندبار از جهان بزرگترم
❈۲❈
نرسد با منت بزرگ سری غم خود خور که تو نه مرد خَوری
کمترین گنج خانه ام دریاست واپسین چاکر درم جوزاست
❈۳❈
تو پلاس سیه به صد تشویش به سر اندر کشیده همچو کشیش
من متوّج به افسر زرکش بر سریر فلک سلیمان وَش
❈۴❈
هرکه را طالعش زِمَن باشد مالک ملکت زَمَن باشد
گر تو هستی سوار بر ادهم بارگیر من است اشهب هم
❈۵❈
گر سیاه تو دور تازنده ست چرده من هنوز پازنده ست
با من آخر نفاق چند کنی؟ دعوی (و) طمطراق چند کنی؟
❈۶❈
همه کس را ز روز شرم و حیاست پای سترو صلاح از او برجاست
نه چو شب کز وجود او فقها بی حیایی کنند چون سُفها
❈۷❈
همه اندیشه محال کنند میل و رغبت به زلف و خال کنند
شوخ چشم و ستیزه روی شوند بی محابا به بام و کوی شوند
❈۸❈
شب ناگاه بی حجیب روند که تهی مغز و پرنهیب روند
چون ز پیشش بهانه برخیزد صد حجاب از میانه برخیزد
❈۹❈
با همه کس چو پیش کار شود در همه چیز یار غار شود»

فایل صوتی مثنوی روز و شب بخش ۱۶ - پاسخ روز یا خورشید

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها