حکیم نزاری:بعد توحید و نعت پیغمبر مدحت شاه شرق اولیتر
❈۱❈
بعد توحید و نعت پیغمبر
مدحت شاه شرق اولیتر
شهریار بلند اختر و بخت
نازش و افتخار افسر و تخت
❈۲❈
آن که از همت رفیعش هست
آسمان با علوّ قدرش پست
عالم از عدل شاملش آباد
نو سر افگنده ملک را بنیاد
❈۳❈
تحت امرش ممالک عالم
فوق بر تخمه بنی آدم
شمس دین شاه نیمروز على
قاتل المشرکین چو شیر مَلی
❈۴❈
آن که چون رایش انتظام کند
نور از او آفتاب وام کند
وآن که گرزش به عرصه گاه نبرد
از سر دشمنان برآرد گرد
❈۵❈
وآن که کلکش چو در صریر آید
جان نو در جهان پیر آید
وآن که تیرش چو از کمان بجهد
فلک از راه کهکشان بجهد
❈۶❈
وآن که لطفش چو دستگیر شود
در مفاصل شریک سیر شود
وآن که گر بر زمانه قهر کند
نوشداروش همچو زهر کند
❈۷❈
عالَم عِلم را عَلَم باشد
صاحب السیف والقلم باشد
پیش او سر نهاده بر اطلاق
خسروان ممالک آفاق
❈۸❈
لشکرش را نه حد نه اندازه
قاف تا قاف از او پرآوازه
آسمانش به طوع خدمتکار
آفتابش به طبع غاشیه دار
❈۹❈
هرچه گویم به جای خود باشد
لیک او ماورای حَد باشد
هرچه آن در مناقبش آید
وز درِ رای ثاقبش آید
❈۱۰❈
او از آن بیش و بیشتر باشد
که در افواه بوالبشر باشد
در همه چیز از همه ممتاز
از همه بی نیاز و با همه ساز
❈۱۱❈
او چو مجموعه هنر باشد
راه او شیوۀ دگر باشد
نتوان گفت از او و از دگری
گو ببین گر ندید کژ نظری
❈۱۲❈
هرچه در حد امتحان آمد
وصف ذاتش ورای آن آمد
بعد از این پس رہ دعا پویم
بلکه تا زنده ام دعا گویم
❈۱۳❈
تاج دین شاه زادۀ عالم
قرة العین خسرو اعظم
بوالمعالی محمد بن على
میوه لطف باغ لم یزلی
❈۱۴❈
باد در عز و نازپرورده
شاه از او او ز شاه برخَورده
حق تعالی ز چشم زخم بدان
داردش در ضمان امن و امان
❈۱۵❈
عمر و اقبال باد چندانش
که نباشد پدید پایانش
کامنت ها