حکیم نزاری:روز گفتش: «چه ترّهات است این سخن حشو بی حیات است این
❈۱❈
روز گفتش: «چه ترّهات است این
سخن حشو بی حیات است این
رای تاریک تو چه رای زند
مگر اندر هزیمه نای زند
❈۲❈
من جهان دار و من جهان تابم
بر زمین و بر آسمان تابم
هفت اقلیم آسمان دارم
در میان تختگه از آن دارم
❈۳❈
تا بود در میان هفت اقلیم
راست از هرسویی سه بخش و دونیم
بحر و بر، طول و عرض، شیب و فراز
از همه تربیت نگیرم باز
❈۴❈
سال تا سال طوف ملک کنم
بیخ و بنیاد جور و ظلم کنم
دارم از راه امر بار خدای
منبر شرع و دار عدل به پای
❈۵❈
همه در امن و زینهار من اند
نیکخواه و سپاس دار من اند
کوه از من کمر گران دارد
از جواهر که در میان دارد
❈۶❈
بحر از من کند خزاین پُر
در کنار سحاب ریزم دُر
خاک افسرده را بجوشانم
باغ را سرخ و سبز پوشانم
❈۷❈
خود جهان را منم مربی و بس
چه کشم چون شب دراز نفس»
کامنت ها