حکیم نزاری:شب دگرباره رفت با سرکار کرد بر یک جواب صد انکار
❈۱❈
شب دگرباره رفت با سرکار
کرد بر یک جواب صد انکار
«کای به جور و ستم شده مشهور
به تو نزدیک بوده و ز تو دور
❈۲❈
خاصه و عامه را وبال و هلاک
که کند اعتماد بر ناپاک؟
دود بی بهره از تو و تاریک
بایدش سوخت چون شود نزدیک
❈۳❈
تشنگان را بسی به تفت و به تاب
کشته ای در طریق حج بی آب
تو که در دشت کربلا دیدی
که چه می رفت و می پسندیدی
❈۴❈
گشتی آن روز یار اهل سعیر
دشت و صحرا بتافتی چو اثیر
قصد فرزند مصطفی کردی
با پیمبر چنین وفا کردی
❈۵❈
چه توقع کند ز مهر تو کس
یادگار این منافقی زتو بس»
کامنت ها