نیما یوشیج:همه شب زن هرجایی به سراغم می آمد.
❈۱❈
همه شب زن هرجایی
به سراغم می آمد.
به سراغ من خسته چو می آمد او
بود بر سر پنجره ام
❈۲❈
یاسمین کبود فقط
همچنان او که می آید به سراغم، پیچان.
در یکی از شبها
❈۳❈
یک شب وحشت زا
که در آن هر تلخی
بود پا بر جا،
و آن زن هر جایی
❈۴❈
کرده بود از من دیدار؛
گیسوان درازش ـــ همچو خزه که بر آب ـــ
دور زد به سرم
فکنید مرا
❈۵❈
به زبونیّ و در تک وتاب
هم از آن شبم آمد هر چه به چشم
همچنان سخنانم از او
❈۶❈
همچنان شمع که می سوزد با من به وثاقم ، پیچان.
1331
کامنت ها