نجمه زارع:کفش چرمی - چتر - فروردین - خیابان شلوغ یک شب بارانی غمگین خیابان شلوغ
❈۱❈
کفش چرمی - چتر - فروردین - خیابان شلوغ
یک شب بارانی غمگین خیابان شلوغ
می رود تنهای تنها، باز هم می بینمش
باز هم رد می شود از این خیابان شلوغ
❈۲❈
اشک و باران با هم از روی نگاهش می چکند
او سرش را می برد پایین ... خیابان شلوغ
عابران مانند باران در زمین گم می شوند
او فقط می ماند و چندین خیابان شلوغ
❈۳❈
او فقط می ماند و دنیایی از دلواپسی
با غمی بر شانه اش، سنگین... خیابان شلوغ
... ناودانها، چشمک خط دار ماشینهای مست
خط کشی، باران آهنگین، خیابان شلوغ...
❈۴❈
او نمی فهمد، نمی فهمد فقط رد می شود
با همان انگیزه ی دیرین... خیابان شلوغ
کفش چرمی روبه روی کفش چرمی ایستاد
لحظه ای پهلوی من بنشین
❈۵❈
خیابان خلوت است
کامنت ها