نوعی خبوشانی:ایا پروانهٔ بلبل ترنم جگر خون غنچهٔ آتش تبسم
❈۱❈
ایا پروانهٔ بلبل ترنم
جگر خون غنچهٔ آتش تبسم
همی خواهم به اندک روزگاری
برانگیزانی از آتش بهاری
❈۲❈
حدیث شمع کلکت برفروزد
که هر کس بشنود جانش بسوزد
به حرف تازه ای خرم کنی گوش
که تاریخ کهن گردد فراموش
❈۳❈
چو این آیات وحی آمد به گوشم
سمعنا گوی شد جبریل هوشم
سر نعت سخن را برگشادم
زبان با دل به معنی غوطه دادم
❈۴❈
دری آمد ز درج دل به دستم
که از ننگ تهی دستی برستم
کنون آن درهمی آرم به بازار
ولی جز خود نمی بینم خریدار
❈۵❈
لعاب شعله بر کاغذ تنیدم
گهر در رشتهٔ آتش کشیدم
به مستی آن ره نا رفته رفتم
ره یکساله در یک هفته رفتم
❈۶❈
چو این غم نامهٔ سوزان حکایت
نفس بگداخت در کام روایت
رقم زد خامهٔ معجز طرازش
محبت نامهٔ سوز و گدازش
❈۷❈
الهی این گرامی بکر مستور
که افشاند آستین بر عصمت حور
ز پا بوس شهش ده سر بلندی
به ترویح قلوبش ارجمندی
❈۸❈
بیا ای بسته بر خود تهمت عشق
که در مغزت گذارم لذت عشق
تو لب سوزی ز عشق آتشین نام
دلت چون داغ طفلان خام در خام
❈۹❈
لبت از نام عشق آتش فروز است
دلت خونین کباب خام سوز است
بر این لب نام عشقت باد چون بوس
براین دل نام دل افسوس افسوس
❈۱۰❈
نوای عشق از مرغ چمن پرس
گر از بلبل نمی پرسی ز من پرس
گر از دل نغمه ای بر لب دوانم
که لب را همچو دل در خون کشانم
❈۱۱❈
به آهنگی زنم ناخن به مضراب
که از آب آتش از آتش چکد آب
به دستانی سرایم داستانی
کزو هرگوش گردد بوستانی
❈۱۲❈
سراپا گوش و یکسر گوش دل کن
براین تیغ زبان خونت بحل کن
کنون این قصه کز یادم پریده ست
هم از چشم شنیدن به که دیده ست
کامنت ها