نوعی خبوشانی:زبان شوریده کلک شعله تحریر چنین کرد از زبان شعله تقریر
❈۱❈
زبان شوریده کلک شعله تحریر
چنین کرد از زبان شعله تقریر
که در دوران شاه عیسی اورنگ
که عیسی خواند پیشش درس فرهنگ
❈۲❈
جهان کیوان خدیو عدل و انصاف
اطاعت سنج امرش قاف تا قاف
فلک قدری عطارد خیل تاشی
قیامت از شکوهش دور باشی
❈۳❈
به تیغ صبحگاه و آه شبگیر
زمین و آسمان را کرده تسخیر
گرامی گوهر نه بحر اخضر
مسمی ذوالجلال الله اکبر
❈۴❈
خرد کامل ترین حق شناسان
سپاس آموزگار نا سپاسان
به شاهی خوی درویشان گرفته
طریق رهنما کیشان گرفته
❈۵❈
اگر موری شدی از فتنه پامال
ز بازوی هما دادی پروبال
وگر خاری زدی برپای کس نیش
به دست خویش بردی مرهمش پیش
❈۶❈
به عهدش طفل نومیدی نزاده
و گر هم زاده جان در راه داده
چنان آسوده عهدش از حوادث
که در مستی نگشتی فتنه حادث
❈۷❈
جوانی زادش از عهد می اندود
تو گفتی وصل یوسف عهد او بود
بهشتی بود عهد ناشناسی
زبان پرمدح در دل ناسپاسی
❈۸❈
زمین شوره هرجا ابر می شست
بغیر از شکر شکرش نمی رست
نبودی در چنین خرم بهاری
مقیم خاک را در دل غباری
❈۹❈
بجز نوعی که از ناکس نهادی
مرادش شد شهید نامرادی
کامنت ها