گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

عبید زاکانی:زهی لعل لبت درج لئالی مه روی ترا شب در حوالی

❈۱❈
زهی لعل لبت درج لئالی مه روی ترا شب در حوالی
چو چشمت گشتم از بیمار شکلی چو زلفت گشتم از آشفته حالی
❈۲❈
حدیث زلف خود از چشم من پرس «سل السهران عن طول اللیالی»
ز شوق قامتت مردم خدا را «ترحم ذلتی یا ذالمعالی»
❈۳❈
ز هجرت ناله می‌کردم خرد گفت عبید از یار دوری چون ننالی

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۱۰۱

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

مصطفی علیزاده
2020-07-28T10:20:08
عیبد زاکانی در این شعر غزا 594 سعدی را تضمین کرده است.غزل سعدی :ترحم ذلتی یا ذا المعالیو واصلنی اذا شوشت حالیالا یا ناعس الطرفین سکریسل السهران عن طول اللیالیندارم چون تو در عالم دگر دوستاگر چه دوستی دشمن فعالیکمال الحسن فی الدنیا مصونکمثل البدر فی حد الکمالمرکب در وجودم همچو جانیمصور در دماغم چون خیالیفما ذالنوم قیل النوم راحهو مالی النوم فی طول اللیالیدمی دلداری و صاحب دلی کنکه برخور بادی از صاحب جمالیالم تنظر الی عینی و دمعیتری فی البحر اصداف اللآلیبه گوشت گر رسانم ناله زارز درد ناله زارم بنالیلقد کلفت مالم اقو حملاو مالی حیله غیر احتمالیکه کوته باد چون دست من از دوستزبان دشمنان از بدسگالیالا یا سالیا عنی توقففما قلب المعنی عنک سالبه چشمانت که گر چه دوری از چشمدل از یاد تو یک دم نیست خالیمنعت الناس یستسقون غیثاان استرسلت دمعا کاللآلیجهانی تشنگان را دیده در توستچنین پاکیزه پندارم زلالیولی فیک الاراده فوق وصفولکن لم تردنی ما احتیالیچه دستان با تو درگیرد چو روباهکه از مردم گریزان چون غزالیجرت عینای من ذکراک سیلاسل الجیران عنی ما جری لینمایندت به هم خلقی به انگشتچو بینند آن دو ابروی هلالیحفاظی لم یزل مادمت حیاو لو انتم ضجرتم من وصالیدلت سخت است و پیمان اندکی سستدگر در هر چه گویم بر کمالیاذا کان اقتضاحی فیک حلوافقل لی مالعذالی و مالیمرا با روزگار خویش بگذارنگیرد سرزنش در لاابالیترانی ناظما فی الوجد بیتاو طرفی ناثر عقد اللآلینگویم قامتت زیباست یا چشمهمه لطفی و سرتاسر جمالیو ان کنتم سئمتم طول مکثیحوالیکم فقد حان ارتحالیچو سعدی خاک شد سودی ندارداگر خاک وی اندر دیده مالی