عبید زاکانی:جفا مکن که جفا رسم دلربائی نیست جدا مشو که مرا طاقت جدائی نیست
❈۱❈
جفا مکن که جفا رسم دلربائی نیست
جدا مشو که مرا طاقت جدائی نیست
مدام آتش شوق تو در درون منست
چنانکه یکدم از آن آتشم رهائی نیست
❈۲❈
وفا نمودن و برگشتن و جفا کردن
طریق یاری و آئین دل ربائی نیست
ز عکس چهرهٔ خود چشم ما منور کن
که دیده را جز از آن وجه روشنائی نیست
❈۳❈
من از تو بوسه تمنی کجا توانم کرد
چو گرد کوی توام زهرهٔ گدائی نیست
به سعی دولت وصلت نمیشود حاصل
محققست که دولت به جز عطائی نیست
❈۴❈
عبید پیش کسانی که عشق میورزند
شب وصال کم از روز پادشاهی نیست
کامنت ها