گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

عبید زاکانی:رمید صبر و دل از من چو دلنواز برفت چه چاره سازم از این پس چو چاره‌ساز برفت

❈۱❈
رمید صبر و دل از من چو دلنواز برفت چه چاره سازم از این پس چو چاره‌ساز برفت
سوار گشته و عمدا گرفته باز به دست نموده روی به بیچارگان و باز برفت
❈۲❈
به گریه چشمهٔ چشم بریخت چندان خون که کهنه خرقهٔ سالوسم از نماز برفت
جز از خیال قد و زلف یار و قصهٔ شوق دگر ز خاطرم اندیشهٔ دراز برفت
❈۳❈
ز منع خلق از این بیش محترز بودم کنون حدیث من از حد احتراز برفت
دریغ و درد که در هجر یار و غصهٔ دهر برفت عمر و حقیقت که بر مجاز برفت
❈۴❈
عبید چون جرست ناله سود می‌نکند چو کاروان جرس جمله بیجواز برفت

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۱۷

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

نریمان
2010-11-21T11:59:21
در بیت 4 "قصه" به جای "غصه" صحیح تر بنظر میرسد.چرا که اولا شوق اندوهی ندارد و دو از آن "قصه شوق" عاشق دراز است و سه اینکه "قصه" با "زلف" و "دراز" ایهام تضاد دارد چه در زبان عرب (اگر اشتباه نکنکم) "قص"به معنای کتاه کردن (مو) است.---پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.