عبید زاکانی:ز سوز عشق من جانت بسوزد همه پیدا و پنهانت بسوزد
❈۱❈
ز سوز عشق من جانت بسوزد
همه پیدا و پنهانت بسوزد
ز آه سرد و سوز دل حذر کن
که اینت بفسرد آنت بسوزد
❈۲❈
مبر نیرنگ و دستان پیش او کو
به صد نیرنگ و دستانت بسوزد
به دست خویشتن شمعی نیفروز
که در ساعت شبستانت بسوزد
❈۳❈
چه داری آتشی در زیر دامان
کز آن آتش گریبانت بسوزد
دل اندر وصل من بستی و ترسم
که ناگه تاب هجرانت بسوزد
❈۴❈
ندارد سودت آنگاهی که یابی
عبید آن نامسلمانت بسوزد
کامنت ها