عبید زاکانی:عاشق شوریده ترک یار نتوانست کرد صبر بیدل کرد و بیدلدار نتوانست کرد
❈۱❈
عاشق شوریده ترک یار نتوانست کرد
صبر بیدل کرد و بیدلدار نتوانست کرد
جان چو با عشق آشنا شد از خرد بیگانه گشت
همدمی زین بیش با اغیار نتوانست کرد
❈۲❈
راستی را حق به دستش بود انکارش مکن
مدعی را محرم اسرار نتوانست کرد
نام سرمستان عاشق پیش مستوران نگفت
هیچکس منصور را بردار نتوانست کرد
❈۳❈
نفس کافر سالها کوشید و چندان کازمود
ترک معشوق و می و زنار نتوانست کرد
زاهد از محراب بیرون رفت و در میخانه جست
تا قیامت روی در دیوار نتوانست کرد
❈۴❈
التماس بوسهای کردم از او تن در نداد
خاطر ما خوش بدین مقدار نتوانست کرد
دوش بر رخسار زردم دید و چندان کاب زد
بخت خواب آلود را بیدار نتوانست کرد
❈۵❈
ای عبید ار غافلی از عشق انکارش مکن
هیچ عاقل عشق را انکار نتوانست کرد
کامنت ها