گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

عبید زاکانی:گوئی آن یار که هر دو ز غمش خسته‌تریم با خبر نیست که مادر غم او بی‌خبریم

❈۱❈
گوئی آن یار که هر دو ز غمش خسته‌تریم با خبر نیست که مادر غم او بی‌خبریم
از خیال سر زلفش سر ما پرسود است این خیالست که ما از سر او درگذریم
❈۲❈
با قد و زلف درازش نظری می‌بازیم تا نگویند که ما مردم کوته نظریم
دل فکنده است در این آتش سودا ما را وه که از دست دل خویش چه خونین جگریم
❈۳❈
عشق رنجیست که تدبیر نمیدانیمش وصل گنجیست که ما ره به سرش می‌نبریم
جان ما وعدهٔ وصلست نه این روح مجاز تو مپندار که ما زنده بدین مختصریم
❈۴❈
آه و فریاد که از دست بشد کار عبید یار آن نیست که گوید غم کارش بخوریم

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۷۷

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها