گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

عبید زاکانی:رفتم از خطهٔ شیراز و به جان در خطرم وه کزین رفتن ناچار چه خونین جگرم

❈۱❈
رفتم از خطهٔ شیراز و به جان در خطرم وه کزین رفتن ناچار چه خونین جگرم
میروم دست زنان بر سر و پای اندر گل زین سفر تا چه شود حال و چه آید به سرم
❈۲❈
گاه چون بلبل شوریده درآیم به خروش گاه چون غنچهٔ دلتنگ گریبان بدرم
من از این شهر اگر برشکنم در شکنم من از این کوی اگر برگذرم درگذرم
❈۳❈
بی‌خود و بی‌دل و بی‌یار برون از شیراز «میروم وز سر حسرت به قفا مینگرم»
قوت دست ندارم چو عنان میگیرم «خبر از پای ندارم که زمین می‌سپرم»
❈۴❈
این چنین زار که امروز منم در غم عشق قول ناصح نکند چاره و پند پدرم
ای عبید این سفری نیست که من میخواهم میکشد دهر به زنجیر قضا و قدرم

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۸۸

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

حمیدرضا
2009-01-05T17:32:09
مصرع های دوم بیتهای 5 و 6 نقل قول از این غزل معروف سعدی هستند:«می‌روم وز سر حسرت به قفا می‌نگرمخبر از پای ندارم که زمین می‌سپرم»
سپنتا
2018-09-19T21:49:44
شیراز زیبا کاش عبید هیچ گاه از شیراز نمی رفتی