عبید زاکانی:بدیدم چشم مستت رفتم از دست گوام دایر دلی گویائی هست ؟
❈۱❈
بدیدم چشم مستت رفتم از دست
گوام دایر دلی گویائی هست ؟
دلم خود رفت و میترسم که روزی
به مهرت هم نسی خوش کامم اج دست ؟
❈۲❈
بب زندگی این خوش عبارت
لوانت لاوه نج من ذبل و کان بست ؟
دمی بر عاشق خود مهربان شو
کجای مهروانی کسب اومی کست ؟
❈۳❈
اگر روزی ببینم روی خوبت
به جم شهر اندر واسر زبان دست؟
ز عشقت گر همام از جان برآید
مواجش کان یوان بمرد و وارست ؟
❈۴❈
به گوش خاوا کنی پشتش بوینی
به بویت خسته بی جهنامه سرمست
کامنت ها