عمان سامانی:در بیان تبدل از عالم بسط به عالم قبض و تنزل از ملک معنی بجهان صورت گوید: وه! که این مطلب...
در بیان تبدل از عالم بسط به عالم قبض و تنزل از ملک معنی بجهان صورت گوید:
وه! که این مطلب ندارد انتها
وه! که این مطلب ندارد انتها
❈۱❈
قصه را سر رشته شد از کف رها
وای وای ایندل گرانجانی گرفت
این فرشته، خوی حیوانی گرفت
آنکه پنهان بد مرا در تن چه شد؟
❈۲❈
آن سخن گوی از زبان من چه شد؟
چونشد آنکز گوش میکرد استماع
وز لب من کف ز پای من سماع
من کیم؟ گردی ز خاک انگیخته
❈۳❈
قالبی از آب و از گل ریخته
کوزهیی بنهاده در راه صبا
ای عجب آبی هدر خاکی هبا
من کیم؟ موجی ز دریا خاسته
❈۴❈
قالبی افزوده روحی کاسته
عاجزی، محوی، عجولی، جاهلی
مضطری، ماتی، فضولی، کاهلی
نک حقیقت آمد و طی شد مجاز
❈۵❈
شوخمش گوینده گفتن کرد ساز:
ای بحیرت مانده اندر شام داج
آفتاب آمد برون، اطفی السراج
کامنت ها