گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

عنصری:شهریار دادگستر خسرو مالک رقاب آنکه دریا هست پیش دست احسانش سراب

❈۱❈
شهریار دادگستر خسرو مالک رقاب آنکه دریا هست پیش دست احسانش سراب
آسمان جود گشت و جود ماه آسمان آفتاب ملک گشت و ملک چرخ آفتاب
❈۲❈
بنگر اکنون با خداوند جهان شاه زمین هر سری اندر خراسان زی بتی دارد شتاب
تا شتابان زی خراسان آمد از سوی عراق چون فزاید بندگانرا قدر ملک و جاه و آب
❈۳❈
چون برآرد کاخهای نیکخواهان را بچرخ چون کند کاشانه های بدسگالان را خراب
بدسگالان ناصواب اندیشه ها کردند ، گفت دست کی یابد بره اندیشه های ناصواب
❈۴❈
ناصواب بدسگالان سوی ایشان بازگشت باز آن گردد که بر گردون براندازد تراب
این شه از فرمان ایزد بر نتابد ساعتی شاد باش ای شاه وز فرمان ایزد بر متاب
❈۵❈
تا فرسند هر زمانی همچنین نزدیک تو بدره های پر زر و صندوقهای پر ثیاب
کوه جسمانی کز ایشان کندرو باشد سپهر باد پایانی کز ایشان باز پس ماند عقاب
❈۶❈
باد پایانند و هر یک اندرون سیم خام کوه جسمانند و هر یک رفته اندر زرّ ناب
هرچه خواهی بایدت ایزد چنان کش داد باز (؟) بد ره ها و تختها و زنده پیلان و دواب
❈۷❈
ای ملک مسعود بن محمود کز شمشیر تو عالمی پر گفتگویست و جهانی پر عتاب
یاد شمشیرت بترکستان گذر کرد و ببرد از دل خاقان درنگ و از دو چشم بال خواب
❈۸❈
تا چهل من گر ز تو دیدند گردان روز جنگ دستها شد بی عنان و پایها شد بی رکاب
در یمینهاشان بجای نیزه ها بینم غطا بر کتفهاشان بجای درعها بینم جراب
❈۹❈
همچو دست درّ بارانت سحاب رحمتست زانکه بر هر کس ببارد ، وین بود فعل سحاب
تا سفرهای تو دیدند ای ملک هم در نبرد از سفرهای سکندر کس نگفت و شیخ و شاب
❈۱۰❈
آنچه اندر جنگ سر جاهان تو کردی خسروا بیشک از خسرو نیامد بر سر افراسیاب
و آنچه اندر طارم آمد از سر شمشیر تو گر نویسی خود مر آنرا کشوری باید کتاب
❈۱۱❈
چون ز روز رزم سر جاهان بیندیشد همی وان خروش کرّه نای و بانگ کوس فتح یاب
برده هامون را ز نعل باد پایانت هلال روی گردان را ز گرد جنگجویانت رقاب
❈۱۲❈
خسروا ! شاها ! ز قلب لشکر اندر ناگهان حمله بردی سوی آن لشکر که بد بیش از حساب
هر گروهی را شرابی دادی از تیغت کزان هوش با ایشان نیاید تا بمحشر زان شراب
❈۱۳❈
هر گروهی را که پیچیدی بخام گاو حلق حلقه اندر حلقشان کردی چو در حلق کلاب
ای جهانداری که گر بر آب و آتش بگذری از دل آب آتش آری ، از میان آتش آب
❈۱۴❈
فرّخت باد و خجسته باد شاهنشاهیی کز جهان میراث تست این ملک و تاج جدّ و باب
تا بود عشاق را دیدار معشوقان نیاز تا بود معشوق را با عاشق بیدل عتاب
❈۱۵❈
همچنین بادی بملک اندر بکام دل مصیب دشمنان و بدسگالان توای خسرو مصاب

فایل صوتی قصاید شمارهٔ ۵ - در مدح سلطان مسعود غزنوی

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

محسن، مهدی عراقی
2022-09-04T15:35:42.3742711
بیت نهم  تا فرسند هر زمانی همچنین نزدیک تو بدره های پر زر و صندوقهای پر ثیاب   فرستد باید باشه که فرسند تایپ شده. 
موسی عبداللهی
2023-09-20T01:53:29.2219102
🔰شرح قصیده 5 عنصری:«🕊️🌹»   شهریار دادگستر خسرو مالک رقاب معنی: شهریار، دادگستر و مالک قدرتمند آنکه دریا هست پیش دست احسانش سراب معنی: کسی که به اندازه دریاست، مهربانی و احسانش در قلب همه است آسمان جود گشت و جود ماه آسمان معنی: آسمان بخشش شد و ماه آسمانی شد آفتاب ملک گشت و ملک چرخ آفتاب معنی: خورشید سلطان شد و سلطنت بر آسمان گردان شد بنگر اکنون با خداوند جهان شاه زمین معنی: به اکنون به خداوند جهان نگاه کن، او شاه زمین است هر سری اندر خراسان زی بتی دارد شتاب معنی: هر سری که در خراسان هست، زیبایی و سرعت دارد تا شتابان زی خراسان آمد از سوی عراق معنی: تا زیبایی شتابان خراسان از سوی عراق آمد چون فزاید بندگانرا قدر ملک و جاه و آب معنی: زیرا که مقدار ملک و جاه و آب بندگان را بالا می‌برد چون برآرد کاخهای نیکخواهان را بچرخ معنی: زیرا که قصرهای نیکوکاران را به چرخش در می‌آورد چون کند کاشانه های بدسگالان را خراب معنی: زیرا که خانه‌های بدسگالان را خراب می‌کند بدسگالان ناصواب اندیشه ها کردند ، گفت معنی: بدسگالان اشتباه فکر کردند و گفتند دست کی یابد بره اندیشه های ناصواب معنی: چه کسی به اندیشه‌های نادرست دسترسی پیدا کند؟ ناصواب بدسگالان سوی ایشان بازگشت معنی: ناصواب بدسگالان به سوی خود بازگشتند باز آن گردد که بر گردون براندازد تراب معنی: آن به خود بازگردد که خاک را از روی زمین براندازد این شه از فرمان ایزد بر نتابد ساعتی معنی: این شهریار از حکم خدا هیچ وقت خارج نمی‌شود شاد باش ای شاه وز فرمان ایزد بر متاب معنی: شاد باش ای شاه و از حکم خدا بر نترس تا فرسند هر زمانی همچنین نزدیک تو معنی: تا هر زمانی به این نزدیک تو می‌رسد بدره های پر زر و صندوقهای پر ثیاب معنی: رودخانه‌های پر طلا و صندوق‌های پر از لباس کوه جسمانی کز ایشان کندرو باشد سپهر معنی: کوهی بزرگ که به عنوان سپهر بر آسمان است باد پایانی کز ایشان باز پس ماند عقاب معنی: بادی پایانی که به عنوان عقاب برمی‌گردد باد پایانند و هر یک اندرون سیم خام معنی: بادی پایانند و درونشان هر کدام سیم خام است کوه جسمانند و هر یک رفته اندر زرّ ناب معنی: مانند کوهی بزرگ هستند و هر یک در دل زر ناب غرق شده‌اند هرچه خواهی بایدت ایزد چنان کش داد باز (؟) معنی: هر چه بخواهی باید، خداوند به همان شکل به تو برگرداند بد ره ها و تختها و زنده پیلان و دواب معنی: راه‌ها و تختها و حیوانات زنده را بدان رهنمون و نگهبان کن ای ملک مسعود بن محمود کز شمشیر تو معنی: ای ملک مسعود بن محمود که به وسیله شمشیر تو پیروز شد عالمی پر گفتگویست و جهانی پر عتاب معنی: جهانی است که در آن بسیار صحبت می‌شود و پر از سخنرانی و نقد است یاد شمشیرت بترکستان گذر کرد و ببرد معنی: یاد شمشیرت به بترکستان سر زد و آن را برد از دل خاقان درنگ و از دو چشم بال خواب معنی: از دل خاقان درنگ کرد و از دو چشم بال خوابید تا چهل من گر ز تو دیدند گردان روز جنگ معنی: تا چهل هزار نفر از تو برای دیدار در روز جنگ راهی شدند دستها شد بی عنان و پایها شد بی رکاب معنی: دست‌ها بی‌عنوان شدند و پاها بی‌رکاب شدند در یمینهاشان بجای نیزه ها بینم غطا معنی: در دست راستشان جای نیزه‌ها را به جای غطا می‌بینم بر کتفهاشان بجای درعها بینم جراب معنی: بر روی شانه‌هایشان جای سپرها را به جای جراب می‌بینم همچو دست درّ بارانت سحاب رحمتست معنی: مانند دست در باران، ابرهای رحمت تو هستند زانکه بر هر کس ببارد ، وین بود فعل سحاب معنی: زیرا که بر هر کسی باران می‌بارد و این عمل ابر است تا سفرهای تو دیدند ای ملک هم در نبرد معنی: تا سفرهای تو را دیدند ای شاه، همه در نبرد بودند از سفرهای سکندر کس نگفت و شیخ و شاب معنی: از سفرهای سکندر کسی نگفت، نه شیخ و نه شاب آنچه اندر جنگ سر جاهان تو کردی خسروا معنی: آنچه در جنگ سر جهان برای تو انجام دادی ای خسرو بیشک از خسرو نیامد بر سر افراسیاب معنی: بدون شک از خسروی بر سر افراسیاب نیامد     و آنچه اندر طارم آمد از سر شمشیر تو معنی: هر آنچه در جنگ و نبرد از سر شمشیر تو به دست آمد   گر نویسی خود مر آنرا کشوری باید کتاب معنی: اگر بخواهی آنچه را که خود به دست آوردی بنویسی، باید کشوری را به جای آن کتاب کنی   چون ز روز رزم سر جاهان بیندیشد همی معنی: چون در روز جنگ سر جهان را ببینی، همیشه به آن فکر کنی   وان خروش کرّه نای و بانگ کوس فتح یاب معنی: و آن صدای خروش نای و صدای بانگ کوس را بشنوی و پیروزی را بیابی   برده هامون را ز نعل باد پایانت هلال معنی: با نعل پای خود باد را به پایان هلال بردی و برده هایمان را آزاد کردی   روی گردان را ز گرد جنگجویانت رقاب معنی: صورت گردان را از گرد جنگجویانت برگرداندی و آنها را مغلوب کردی   خسروا ! شاها ! ز قلب لشکر اندر ناگهان معنی: ای خسرو! ای شاه! از قلب لشکر به طور ناگهانی حمله کردی   حمله بردی سوی آن لشکر که بد بیش از حساب معنی: حمله‌ای بر آن لشکر بردی که بیشتر از حساب بد بود   هر گروهی را شرابی دادی از تیغت کزان معنی: هر گروهی را از تیغت شرابی دادی که از آن هوششان نرود تا در محشر از آن شراب بخوانند   هر گروهی را که پیچیدی بخام گاو حلق معنی: هر گروهی را که پیچیدی، مثل گاو حلقشان کردی   حلقه اندر حلقشان کردی چو در حلق کلاب معنی: حلقه در حلقه‌شان کردی، مانند حلقه در حلقه کلاب   ای جهانداری که گر بر آب و آتش بگذری معنی: ای حاکم جهان، که اگر بر آب و آتش بگذری   از دل آب آتش آری ، از میان آتش آب معنی: از دل آب آتش بروی و از میان آتش آب بگذری   فرّخت باد و خجسته باد شاهنشاهیی معنی: باد خوشا و خجسته باشد بر شاهنشاهی تو   کز جهان میراث تست این ملک و تاج جدّ و باب معنی: این ملک و تاج جدید و درب است که میراث تو از جهان است   تا بود عشاق را دیدار معشوقان نیاز معنی: تا عشاق دیدار معشوقان را نیاز داشته باشند   تا بود معشوق را با عاشق بیدل عتاب معنی: تا معشوق با عاشق بی‌دل عتاب داش     تا بود عشاق را دیدار معشوقان نیاز معنی: تا عشاق نیاز به دیدار معشوقان داشته باشند   تا بود معشوق را با عاشق بیدل عتاب معنی: تا معشوق با عاشقی که دلش بی‌دل است عتاب داشته باشد (معنی عتاب در شعر به معنای سرزنش، تنبیه، یا انتقاد نیز استفاده می‌شود. وقتی در شعر آمده است که معشوق با عاشق بیدل عتاب دارد، به این معناست که معشوق با عاشقی که دلش بی‌دل است، سرزنش یا انتقاد می‌کند.)   همچنین بادی بملک اندر بکام دل مصیب معنی: همچنین بادی در ملکت بکام دلی مصیبت آورد   دشمنان و بدسگالان توای خسرو مصاب معنی: دشمنان و آدمهای بدخواه تو، ای خسرو، مصیبتی بر تو آورند