گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

عنصری:چو جای داد بود پادشاه دادگری چو جای نام بود شهریار ناموری

❈۱❈
چو جای داد بود پادشاه دادگری چو جای نام بود شهریار ناموری
یمین دولت و ملکی امین ملت و دین ز ذوالجلال برحمت زمانه را نظری
❈۲❈
بقوت فلکی و بافسر ملکی بسیرت ملکی و بصورت بشری
فواید سخنی و نوادر خردی طبایع ادبی و جواهر هنری
❈۳❈
خدایگانی نفس و تو اندرو عقلی بزرگواری چشم و تو اندرو بصری
میان صد حشر اندر بفضل تنهائی وگر چه تنها باشی ز فضل باحشری
❈۴❈
فلک ز همت عالیت کمترین اثرست ترا که یارد گفتن که تو ازو اثری
ترا ز حادثه ها دین و داد تو سپرست ز بهر آنکه تو مر دین و داد را سپری
❈۵❈
برنح تن بسپارند و گنج را سپرند تو باز گنج سپاری و آفرین سپری
چو کار بزم سگالی مؤلف جودی چو کار رزم سگالی مصوّر ظفری
❈۶❈
اگر سپهری باری سپهر منتخبی وگر جهانی باری جهان مختصری
سپهر عالم سعدست و نحس و نفع و ضرر تو آن سعادت بی نحس و نفع بی ضرری
❈۷❈
گیاه هند همه عود گشت و دارو گشت ز بهر آنکه تو هر سال اندرو گذری
وزان شرف که ترا بندگان ترکانند بترک مشک دهد ناف آهوی تتری
❈۸❈
ز ابر جود بآبست و از تو جود بزر اگر چه ابر کریم است ازو کریمتری
چنانکه نام تو بدرخشد از تخلص تو ز باختر ندرخشد ستارۀ سحری
❈۹❈
تو مر زدودن زنگار جهل را علمی تو باز داشتن قحط سال را مطری
تو سیم بر کف زایر نهی که پر خطرست زمانه زیر زمین در نهد ز بیخبری
❈۱۰❈
ببزمگه خبر خویش را کنی عینی برزمگاه کنی عین خویش را خبری
اگر بحکم روان گویمت قضائی تو وگر بقدر بلندت نگه کنم قدری
❈۱۱❈
بجاه عالی و ملک اندرون سلیمانی چنان کزو بشنودم تو هم بر آن اثری
جدا شود ز تن آن سر که گردد از تو جدا بری شود ز حق آن دل که گردد از تو بری
❈۱۲❈
ز فضل بر سفری دایم ار چه در حضری ز ملک در حضری دایم ار چه بر سفری
نه جز بجود شتابی نه جز بدین کوشی نه جز بفضل گرایی نه جز بحق نگری
❈۱۳❈
شجاع بی حذری و امیر بی خللی سوار بی بدلی و کریم بی مگری
ز لفظ پر لطفی و ز فضل پر طرفی ز راستی خردی در معاشرت شکری
❈۱۴❈
بپای تو نرسد هیچ سرو گر چه بلند جز از خدای تو از هر چه هست بر زبری
فرو ستردی از دین نشان بدعت را ز کعبه هم رقم قرمطی فرو ستری
❈۱۵❈
همیشه تا نشود شمس با قمر یکسان بیک روش نرود سال شمسی و قمری
سپه کشی و ملک باشی و عطا پاشی جهان گشایی و دشمن کشی و نوش خوری
❈۱۶❈
سرا و باغ تو آراسته بسرو بلند چو سرو کاشغری و چو سرو غاتفری
خدای یار تو باد و جهان بکام تو باد که صورت همه خیری و عالم صوری

فایل صوتی قصاید شمارهٔ ۷۲ - ایضاً در مدح سلطان محمود

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها