عنصری:سده جشن ملوک نامدارست ز افریدون و از جم یادگارست
❈۱❈
سده جشن ملوک نامدارست
ز افریدون و از جم یادگارست
زمین گویی تو امشب کوه طورست
کزو نور تجلّی آشکارست
❈۲❈
گر این روزست شب خواندش نباید
و گر شب روز شد خوش روزگارست
همانا کاین دیار اندر بهشت است
که بس پرنور و روحانی دیارست
❈۳❈
فلک را با زمین انبازی آمد
که رسم هر دو تن در یک شمارست
همه اجرام آن ارکان نورست
همه اجسام این اجزای نارست
❈۴❈
اگر نه کان بیجاده است گردون
چرا باد هوا بیجاده بارست
چه چیزست آن درخت روشنایی
که بر یک اصل و شاخش صد هزارست
❈۵❈
کهی سرو بلندست و گهی باز
عقیقین گنبد زرّین نگارست
ار ایدون کو بصورت روشن آمد
چرا تیره دمش همرنگ قارست
❈۶❈
گر از فصل زمستانست بهمن
چرا امشب جهان چون لاله زارست
بلاله ماند این لیکن نه لاله است
شرار آتش نمرود و نارست
❈۷❈
همی مر موج دریا را بسوزد
بدان ماند که خشم شهریارست
سپهبد میر نصر ناصر دین
که دین را پشت و دولت را شعارست
❈۸❈
بجائی کز نیاز آنجا تموزست
نسیم جود او تازه بهارست
بجای زخم او خارا خمیرست
بجای بخششش دریا غبارست
❈۹❈
بر شمشیر او مغفر شکافست
سر پیکان او جوشن گذارست
به پیش عزم او صحرا و دشت است
حصار دشمن ، ار چند استوارست
❈۱۰❈
امارت را بلفظش اتفاقست
حکومت را برأیش اعتبارست
بکار اندر حکیم پیش بین است
ببار اندر امیر بختیارست
❈۱۱❈
بشادی در کریم و چیز بخش است
بخشم اندر حلیم و بردبارست
گر او را بنده باشی عزّ و فخرست
جز او را بنده باشی ذلّ و عارست
❈۱۲❈
بتیغ قهرش اندر فلسفی را
نشان جبر و آن اختیارست
بحد فضلش اندر هندسی را
طریق هندسه علم نزارست
❈۱۳❈
از آن زردست دایم روی دینار
که نزد جود او دینار خوارست
امیر ار خوار دینارست شاید
کزو مدّاح او دینار خوارست
❈۱۴❈
شکار خسروان مرغ است و نخجیر
سپهبد خسرو خسرو شکارست
نشاط شهر یاران روز بزم است
نشاط او بروز کارزارست
❈۱۵❈
بر او ممتحن را دستگاهست
بر او منهزم را زینهارست
چنان خواهند ازو خواهندگان چیز
که پنداری که نزدش مستعارست
❈۱۶❈
جهان را آسمان پر نوال است
خدم را پادشاه حق گزارست
بروز جنگ مر شمشیر او را
دنی تر چیز شیر مرغزارست
❈۱۷❈
ازو خواهند یمن و یسر کورا
میان یمن و یسر اندر قرارست
همانجا یمن باشد کو یمین است
همانجا یسر باشد کو یسارست
❈۱۸❈
رسومش مر نکایت را مزاج است
مثالش مر جلالت را عیارست
ز حرص عفو کو دارد بگیتی
گرامی تر بنزدش اعتذارست
❈۱۹❈
الا تا مایۀ ظلمت ز نورست
الا تا مایۀ نور از نهارست
الا تا هر کجا نازست رنج است
الا تا هر کجا خرماست خارست
❈۲۰❈
بقا بادش چنان کورا مرادست
همی تا دور گردون را مدارست
کامنت ها