عنصری:گل سوری بماه اندر شکفته بر او بر کژدم جرّاره خفته
❈۱❈
گل سوری بماه اندر شکفته
بر او بر کژدم جرّاره خفته
دو لب چون دانۀ نارست لیکن
بنوک سوزن اندیشه سفته
❈۲❈
نکوروئی که از فردوس حورا
برو خوبی فرستاده است سفته
شب تار آشکارا گشته دائم
بزیرش روز رخشنده نهفته
❈۳❈
بآیین صورتی کاندر جهان کس
نظیر او ندیده ست و نگفته
چو گل گویی شکفته عارضینش
وز او زلفین مشکین گرد رفته
کامنت ها