عنصری:دندان و عارض بتم از من ببرد هوش کاین در نوش طعمست ، آن ماه مشکپوش
❈۱❈
دندان و عارض بتم از من ببرد هوش
کاین در نوش طعمست ، آن ماه مشکپوش
جوشان شده دو زلف بت من بروی بر
جانم بر آتش است از آن آمده بجوش
❈۲❈
اندر چهار چیزش دارم چهار چیز
هر شب از آن ببردن دل گشته سخت کوش
اندر سمن بنفشه و اندر صدف گهر
اندر سهیل سنبل و اندر عقیق نوش
❈۳❈
ای زلف او نه زلفی ، وی دو لبش نه لب
رند عبیر سایی و دزد شکر فروش
زلف ار فرو کشد بمیان بر کمر کند
چون دست باز دارد حلقه شود بگوش
کامنت ها