گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

عرفی:ای متاع درد در بازار جان انداخته گوهر هر سود در جیب زیان انداخته

❈۱❈
ای متاع درد در بازار جان انداخته گوهر هر سود در جیب زیان انداخته
نور حیرت در شب اندیشهٔ اوصاف تو بس همایون مرغ عقل از آشیان انداخته
❈۲❈
از کمان تا جسته در چشم تحیر کرده جا معرفت کو تیر حکمی بر نشان انداخته
ای به طبع باغ کون از بهر برهان حدوث طرح رنگ آمیزی از فصل خزان انداخته
❈۳❈
سرعت اندیشه را افکنده در دامان تیر عادب خمیازه در جیب کمان انداخته
در چمن های محبت هر قدم چون کربلا از نسیم عشوه فرش ارغوان انداخته
❈۴❈
مرغ طبع اندر هوای معصیت نگشوده بال عفو تو شاهین رحمت را بر آن انداخته
سایه پرورد غمت در آفتاب رستخیز فرش استبرق به زیر سایبان انداخته
❈۵❈
طعمه ی عشق تو را از مغز جان آورده ام آن هما تا سایه بر این استخوان انداخته
ای مذلت را روایی داده در بازار عشق عزت و شان را از اوج عز و شان انداخته
❈۶❈
هر کجا تاثیر غم را داده ای اذن عموم شادی راحت فشان را ناتوان انداخته
زین خحالت چون برون آیم که دل در موج خون نو عروسان غمت را مو کشان انداخته
❈۷❈
فیض را نازم که هر کس پا به راهت مانده است دل به دست آورد و جان را از میان انداخته
صید دل را بهر آگاهی ز صیاد ازل در کمند طره ی عنبر فشان انداخته
❈۸❈
کرده از عرفان لباس عجز را دامن دراز کوتهی در جیب عقل نکته دان انداخته
طعمه ای کز خوان عشق افکنده ام درکام دل ریزه ی آن را جحیم اندر دهان انداخته
❈۹❈
شرع گوید منع لب کن، عشق گوید نعره زن کای تو هم در راه عشق خود عنان انداخته
دولت وصلت که در یابد که با آن محرمی جوهر اول علم بر آستان انداخته
❈۱۰❈
حیرت حسن تو را نازم که در بزم وصال جام آب زندگی از دست جان انداخته
وصف صنعت کز لب هز ذره می ریزد برون نطق را در معرض عقداللسان انداخته
❈۱۱❈
در ثنایت چون گشایم لب که برق ناکسی منطقم را آتش اندر خان و مان انداخته
من که باشم عقل کل را ناوک انداز ادب مرغ اوصاف تو از اوج بیان انداخته
❈۱۲❈
مست ذوق عرفی ام کز نغمه ی توحید تو لذت آوازه در کام جهان انداخته

فایل صوتی قصیده‌ها شمارهٔ ۱ - ای متاع درد در بازار جان انداخته

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

حسین چمنسرا
2017-07-04T18:08:55
در بیت دوم مصرع اول یک فاعلاتن کم است : "نور حیرت در شب اندیشه ی اوصاف تو "فکر میکنم باشد
عباس حاکی
2017-05-04T04:20:10
این قصیده بر ورن:فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن(رمل مثمن محذوف)سروده شده است. اما در مصراع اول بیت دوم به اندازه یک افاعیل کم دارد مثلا بایستی می بود:( پر تلالو) نور حیرت در شب اوصاف او...
عباس حاکی
2017-05-04T04:39:50
این قصیده که در بحر رمل مثمن محذوف و بر وزن:فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلنساخته شده است ، در مصراع اول بیت دوم به اندازه یک رکن افتادگی دارد...مثلا میبایستی چنین باشد:(پر تلولو) نور حیرت در شب اوصاف توبس همایون مرغ عقل از آشیان انداخته.
عباس حاکی
2017-05-04T04:40:14
Preview attachment complete book May 2016.pdfcomplete book May 216.pdf2.9 MB
فاطمه
2018-08-25T00:31:41
به گمانم نهمین بیت مصراع دوم می بایست شان و عزت باشد