عرفی:کجا بحسن بود با تو همعنان نرگس تو چشم عالمی و چشم بوستان نرگس
❈۱❈
کجا بحسن بود با تو همعنان نرگس
تو چشم عالمی و چشم بوستان نرگس
بعشوه باج گرفتی زبوستان افروز
اگر چو چشم تو بودی کرشمه دان نرگس
❈۲❈
فتاد چشم تو بیمار و ترک عشوه گرفت
زپشت پای بر آرد سراین زمان نرگس
خمار مستی خود را بغمزه تو فروخت
دگر نماند متاعیش در دکان نرگس
❈۳❈
نهاد چشم تو مسند به پیشگاه بهشت
اگر بزیر نگین یافت بوستان نرگس
نکرده جرمی و از شرم بر زمین بیند
ازین صفت شده مقبول مردمان نرگس
❈۴❈
بعالم آمده خسرو ترنج زر بر کف
ز جهل نامش کردند سادگان نرگس
گهی شراب ، گهی شربت بنفشه خورد
ز جام لاله که شوخ است و ناتوان نرگس
❈۵❈
بحسن لیلی باغ است لیک مجنون وار
نهاده بر سر هر موی آشیان نرگس
عروس حجله باغ است و از حریر سپید
کشیده مقنعه برگرد روی از آن نرگس
❈۶❈
زبان طعنه سوسن زکام چون نکشد
اگر نه روی چمن دیده در میان نرگس
زلاله کرد بظاهر قبول دعوی حسن
ولی نهان زده چشمک به ارغوان نرگس
❈۷❈
بجای خون خورشش در رحم مگر میبود
که مست شد متولد ببوستان نرگس
زبسکه نیست بخویش اعتمادش از مستی
نهاده در بغل لاله سرمه دان نرگس
❈۸❈
برای طفل بنفشه ز غنچه سیراب
فروگذاشته پستان چو دایگان نرگس
چمن ز سایه سنبل هزار شب دارد
اگر چه ساخته خورشید را عیان نرگس
❈۹❈
کشد زهر سر مو شعله لیک این عجب است
که بی فتیله بود شمع بوستان نرگس
فراسیاب چمن راست بهر جنگ خزان
سمند باد وزره سبزه و سنان نرگس
❈۱۰❈
لباس خضر بپوشید و طاس بازی کرد
ز شیخکان مشعبد دهد نشان نرگس
سحر که دیده گردون بشش جهت باز است
کند بشعبده تقلید آسمان نرگس
❈۱۱❈
کسی ندیده بعالم قماش نور افشان
مگر گرفته زبر جیس طیلسان نرگس
چو غنچه کیسه پر از زرکن ای چمن که دگر
رساند بر در دروازه کاروان نرگس
❈۱۲❈
مگر بدامن احسان شاه زد پنجه
که گنج سیم وزرش رویداز بنان نرگس
خیال کجرویش سایه بر دماغ افکند
کش اوفتاد ز سر مغز در دهان نرگس
❈۱۳❈
مگر ز نعمت خلقش بهار خوان آراست
که چشم دوخته برصحن بوستان نرگس
ز بسکه حور و ملک دیده بر درش سودند
سزد که رویدش از خاک آستان نرگس
❈۱۴❈
اگر بخواب ببیند جمال رفعت او
کلاه گوشه رساند به آسمان نرگس
صبا زحاجب او نرخ سرمه می پرسد
مگر بخاک درش دوخت دیدگان نرگس
❈۱۵❈
اگر بصحن چمن فی المثل شجاعت او
دهد نهیب که هین یاسمین و هان نرگس
چو عکس لاله زند یاسمین در آب آتش
چو شاخ بید کشد خنجر از میان نرگس
❈۱۶❈
بصحن باغ زگنجینه امانت او
بدوش دیده کشد گنج شایگان نرگس
اگر بدست کند گرد راه او بنهد
دکان سرمه فروشی زدیدگان نرگس
❈۱۷❈
اگر بنامیه عنفش تسلط آموزد
بدست قوس قزح بشکند کمان نرگس
سیادت تو جهان را برنگ و بو دارد
زخستگی است چنین خرم و جوان نرگس
❈۱۸❈
کنند سجده برش سرکشان باغ اگر
نشان دهی که نچیند کسی فلان نرگس
نجوم ثابت و سیار بر تو افشانند
اگر هوس کنی از باغ آسمان نرگس
❈۱۹❈
دوچشم خویش بناخن برآورد رضوان
اگر طلب کنی از روضه جنان نرگس
زبحر دست تو جدول مگر بریده که هست
بجای آب ز فواره زرفشان نرگس
❈۲۰❈
اگر ز لذت مدح تو آگهی یابد
بجای چشم برون آورد زبان نرگس
ز باغ لطف تو گلها دمد که برچیند
فضاله چین ز کران سوسن از میان نرگس
❈۲۱❈
چنان هوای تو بگرفت پای تا بسرش
که جای مغز نماندش در استخوان نرگس
نعیم وجود تو مخصوص جنس حیوان نیست
ز پای تا بسر آمد شکم از آن نرگس
❈۲۲❈
شمایل تو نویسد بنورسان چمن
زبان کلکش از آن گشت گلفشان نرگس
مبارزان ترا زاشتیاق چهره وچشم
ز تیغ لاله برون آید از سنان نرگس
❈۲۳❈
نظر ببخت حسودت گشاد از آنرو یافت
سپیدی مژه در بدو عنفوان نرگس
دیار خلق تو بی فضله آنچنان که خرند
برای هیزم گلخن ز باغبان نرگس
❈۲۴❈
بدون فیض تو بینا کجا شود هر چند
ز بوی جامه یوسف دهد نشان نرگس
زدیش برسر دستار وزین خیال گذشت
که سر بر آورد از جیب آسمان نرگس
❈۲۵❈
ز باغ مدح تو دوشیزگان خاطر من
بسر زدند زشوخی یکان یکان نرگس
سزد که دیر بخدام روضه تو رسد
که کرده دامن هر بیت را گران نرگس
❈۲۶❈
چو مجلس تو زگلهای چینیش ننگ است
بدامن از چه کنند این بهشتیان نرگس
بر این چمن نظری کن که از میانه او
دمیده سنبل و ریحان و از کران نرگس
❈۲۷❈
تبارک الله ازین باغ دلگشا که در او
بچار فصل بود تازه و جوان نرگس
نسیم نسبت مدحت گشاد غنچه او
وگرنه چون رهد از آفت خزان نرگس
❈۲۸❈
زبسکه داشت زخلقت امید عفو و عطا
بشهر مدح تو آورده کاروان نرگس
ببزم مدح تو مهمان بود ولی ز ادب
صف نعال گزیند چو میزیان نرگس
❈۲۹❈
ز فیض نسبت مدح تو تاجداری یافت
ز پشت پای بر آرد سراین زمان نرگس
ببین که از چمن طبع من بمجلس تو
چگونه گشت ز دنبال هم روان نرگس
❈۳۰❈
نهند گوش ملایک به جای نرگسدان
ز باغ طبع چو بخشم به عرشیان نرگس
کامنت ها