عرفی:ای برزده ، دامن بلا را سر در پی خویش داده ما را
❈۱❈
ای برزده ، دامن بلا را
سر در پی خویش داده ما را
چون در ره مردمی نهی پای
از کوچه ما طلب وفا را
❈۲❈
یادم نکنی و هیچ گه من
بی مژده ندیده ام صبا را
دیوانگی محبت تو
کامروز مسلم است ما را
❈۳❈
بیگانه زتاج کرد تارک
آواره زکفش کرد پا را
جان و دل من پر از غم تست
بهر تو تهی کنم چه جا را
❈۴❈
آماده صد، سرود دردم
ناکرده تمام یک نوا را
صد چاک سپرده ام بهر دست
ناکرده بدوش یک قبا را
❈۵❈
ای بخت چنان مکن که آخر
ممنون اثر کنم دعا را
یا دست جفای چرخ بر بند
یا بخل عطای مدعا را
❈۶❈
تا کی بشکیب در پذیرم
آفات نجوم فتنه زا را
یارب چه عداوت است با من
این کارکنان کبریا را
❈۷❈
با خویش چو راز دوست گویم
از خانه برون کنم صبا را
در ملک فرنگ و شهر اسلام
معزول ندیده ام هوی را
❈۸❈
تا کی بمیان خود ببینم
دست اجل شکسته پا را
در انجمن جمال ، رویت
بگرفته زآفتاب جا را
❈۹❈
گر نقش جمال تو نگیرد
از سینه برون کنم صفا را
تا کی فلکم بعشوه گوید
کای وهم تو کرده پی صبا را
❈۱۰❈
از عشق فلان بباد دادی
سرمایه دانش و ذکا را
هر ند که راست گوید اما
خاموشی این ستم فزا را
❈۱۱❈
رفتم که بگنج خانه طبع
مرهون شرف کنم ثنا را
گنجی بکف آورم که شاید
سرمایه نعت مصطفی را
❈۱۲❈
درج گهر آورم که شاید
آویزه گوش انبیا را
دستی سخن آورم که شاید
مجموعه لطف اولیا را
❈۱۳❈
اینک به زبان رساندم از دل
تا داغ کنم دل شما را
ای جود تو دست و دل سخا را
وی عزم تو بال و پر صبا را
کامنت ها