عرفی:من کیستم آن سالک کونین مسیرم کز بیخته جوهر قدس است خمیرم
❈۱❈
من کیستم آن سالک کونین مسیرم
کز بیخته جوهر قدس است خمیرم
در صفحه تصویر جلال است مثالم
در پرده تقدیر محال است نظیرم
❈۲❈
چون حسن کشد جام صفا رنگ شرابم
چون عشق دهد رنگ جبین آب زریزم
در قامت عاشق شکن آموز کمانم
در غمزه معشوق گشایش ده تیرم
❈۳❈
آنجا که وفا تشنه شود چشمه خونم
آنجا که صفا غسل کند آب غدیرم
بر کتف ریاضت طلبان شال و پلاسم
بر دوش زلیخا منشان برد و حریرم
❈۴❈
در هندسه فقر و فنا صفرالوفم
در مزرعه عز و علا ابر مطیرم
در کوزه لذت شکنان چشمه زهرم
در کاسه کودک منشان جرعه شیرم
❈۵❈
آنجا که ادب نغمه طراز است سمیعم
و آنجا که هنر جلوه فروش است بصیرم
در مرسله جوهر فردم در یکتا
در سلسله علت و معلول کثیرم
❈۶❈
پای طلبم ، در روش سعی تمامم
دست ادبم ، در کشش کام قصیرم
چون سجده بت گرم شود ناصیه سوزم
چون تیغ صنم کند شود بهیده میرم
❈۷❈
خفاشم و خورشید خرد در ته بالم
در اجم و بلبل پرد از شاخ صفیرم
عشقم که بر آسوده دلان نیست گذارم
حسنم که ز خونین جگران نیست گزیرم
❈۸❈
در خانه مجنون که خراب است ، غبارم
در حجله لیلی که بهشت است ، عبیرم
با ناطقه گلریزم و با سامعه گلچین
با وا همه نابالغ و با عاقله پیرم
❈۹❈
در دل قویم گر چه به آثار ضعیفم
وز دین غنیم گرچه باظهار فقیرم
از کلک بنان ، لوح خراشنده ماهم
وز تیغ زبان خامه تراشنده تیرم
❈۱۰❈
در کندی شمشیر زبان قاتل سیفم
در پرده اندیشه خرد پوش ظهیرم
از اوج سخن بهر فرود آمدن طبع
برداشتم این نغمه که اعشی و جریرم
❈۱۱❈
طبعم ز غضب گفت ندانم بچه نسبت
در دام سرشت تو قضا کرد اسیرم
گر جوهر خود می نشناسی زچه کانی
از گوهر من شرم بکن کابر مطیرم
❈۱۲❈
بر تافت عنان سخنم رخش طبیعت
برگشتم ازین ره که نه این بود مسیرم
بر تارک ارباب فنا ترک کلاهم
در صفحه اصحاب صفا نقش حصیرم
❈۱۳❈
درآب و هوای چمن خلد سرورم
در بست وگشاد در فردوس صریرم
توفیق چه صورت شکند قوت دستم
تحقیق چو معنی طلبد جوش ضمیرم
❈۱۴❈
میگویم و اندیشه ندارم زحریفان
من زهره رامشگر و من بدر منیرم
سربرزده ام با مه کنعان زیکی جیب
معشوق تماشا طلب وآینه گیرم
❈۱۵❈
در بارگه سلطنتم چون گذرت نیست
بر ناصیه ماه ببین نقش سریرم
هنگام رقم سنجی احکام کواکب
برجیس نهد مجمره در پیش دبیرم
❈۱۶❈
آن چشمه قربم که زلب تشنگی وحی
جبریل در آید بحرمگاه ضمیرم
عرفی بکجا میروی ، این راه کدام است
مشتاب و عنان دار ازین راه خطیرم
❈۱۷❈
ز آشوب صریرش دل کونین برآشفت
نای قلم نغمه گشا تنگ بگیرم
کامنت ها