عرفی:گر مرد همتی ز مروت نشان مخواه صد جا شهید شو ، دیت از دشمنان مخواه
❈۱❈
گر مرد همتی ز مروت نشان مخواه
صد جا شهید شو ، دیت از دشمنان مخواه
بستان زجاج و در جگر افشان و نم مجوی
بشکن سفال و در دهن انداز و نان مخواه
❈۲❈
خاک از فلک مخواه و مراد از زمین مجوی
ماه از زمین مجوی و وفا زاسمان مخواه
ترصیع تخت و تاجت اگر خسروی دهد
بشکن کلاه مسند وگوهر زکان مخواه
❈۳❈
گر ماه و آفتاب بمیرد عزا مگیر
گر تیر و زهره کشته شود نوحه خوان مخواه
شریان ز پوست برکش و درکام تیغ نه
لب را گلو بگیر و زقاتل امان مخواه
❈۴❈
گر بی شهادت از در عشقت روان کنند
تیغ کرشمه و دل نامهربان مخواه
گر مژده وصال رسد در زمان بمیر
وز بعد مرگ اگر برسد دوست جان مخواه
❈۵❈
طاووس همتی سر منقار تیز کن
یعنی که بال و پر بکن وسایبان مخواه
مجلس بنوحه گرم کن از نی نوامجوی
خنجر بسینه تیز کن از کس فسان مخواه
❈۶❈
رو بیضه را بسنگ زن ای هدهد بهشت
برشاخ سدره جا مکن و آشیان مخواه
گر کعبه ات بزیر لب آرند لب بدوز
بر خاک بوسه زن ز حرم آستان مخواه
❈۷❈
ای مرغ سدره ، در طیران ابد بمان
منشین بخاک طوبی و انس مکان مخواه
آهوی عصمت ار بگریزد ز عید گاه
گیرایی از کمند و شتاب از عنان مخواه
❈۸❈
گر ناگهت بروی هوس دیده وا شود
بهر خراش تیزی نوک سنان مخواه
تا میزبانیت نکشد در خم غرور
تنها بطرف سفره نشین میهمان مخواه
❈۹❈
دنیای حلاوتی نرساند بکام کس
این لقمه را مناسبتی با دهان مخواه
دستان زنی و بال گشایی چه دلگشاست
از کبک طالع من و زاغ گمان مخواه
❈۱۰❈
از من بگیر عبرت و کسب هنر مکن
با بخت خود عداوت هفت آسمان مخواه
نام قبیله را مبر از فضل خود بعرش
تا نفخ صور طنطنه دودمان مخواه
❈۱۱❈
عرفی چه احتیاج که گوید بداستان
کین از فلان مجوی وز به همان فلان مخواه
لب بستن از طلب روش همت است و بس
گفتم مخواه تن زن و صد داستان مخواه
کامنت ها