عرفی:ای دل راهزن که از عرشم به حضیض ثری فرستادی
❈۱❈
ای دل راهزن که از عرشم
به حضیض ثری فرستادی
ای ستم دوست کز در خلدم
به مضیق بلا فرستادی
❈۲❈
ای غلط سیر کز ره قدسم
به مسیر فنا فرستادی
ای عروسی که بهر جلوه خویش
بدو عالم مرا فرستادی
❈۳❈
گوش کن تا بگویمت از غیب
چه گرفتی کجا فرستادی
آمدی با دو کون معنی لیک
بعدم زود ، وا فرستادی
❈۴❈
صورتی را که وقف ما کردی
ننگ مردم گیا فرستادی
آمدی ممتلی زاستعداد
روح را ناشتا فرستادی
❈۵❈
آبرویی که تشنه اش ملک است
بسبوی هوا فرستادی
کهنه ریشی که مصلحش نمک است
بشکنج دوا فرستادی
❈۶❈
هر کجا بخیه هوس دیدی
بقمیص رجا فرستادی
هر کجا تخم آز بر چیدی
بزمین عطا فرستادی
❈۷❈
جای عجز و نیاز ،کبر و ریا
بدر کبریا فرستادی
در مقامی که عشق میلغزد
عقل را بی عصا فرستادی
❈۸❈
هر که از طبع هرزه سر برزد
پیش ارض و سما فرستادی
تحفه ها بهر شهوت انگیزی
بشمال و صبا فرستادی
❈۹❈
بغلط شهرت سلیمانی
بدیار سبا فرستادی
نغمه زهره سوز لاف و گزاف
بسهیل و سها فرستادی
❈۱۰❈
هر چه جبریل در نهایت گفت
بفغان برملا فرستادی
هر چه برداشتی زکعبه قدس
بصنم خانه ها فرستادی
❈۱۱❈
هر کبوترکت از حرم دادند
در دم اژدها فرستادی
گاه رزمینه شجاعت بخش
بیلان غزا فرستادی
❈۱۲❈
گه زشوق چکیده مرثیه ای
نزد اهل عزا فرستادی
از برای ملوک ، مدح دروغ
گر نگفتی دعا فرستادی
❈۱۳❈
هر که آمد بدیدنت ورقی
گر نبود از قفا فرستادی
صدر با نامه ساز کرده مدام
یک بیک جابجا فرستادی
❈۱۴❈
گه برد مسائل علما
لم نوشتی و لا فرستادی
گه برای مطالب حکما
هکذا، هکذا، فرستادی
❈۱۵❈
گاه از نظم و نثر بر شعرا
مرحبا، حبذا فرستادی
گاهی از نقش صوت برندما
تن ترا نا تنا فرستادی
❈۱۶❈
مجملاهر رهی که سرکردی
خار در مغز پا فرستادی
ریش نا سورنفس نا پرهیز
پیش عجز شفا فرستادی
❈۱۷❈
هر کجا بود شاهدی ، بطلب
شوق برقع گشا فرستادی
هر کجا شهوتی نمود ابلیس
عصمتش رو نما فرستادی
❈۱۸❈
از تقاضای نفس برجانت
فتنه کربلا فرستادی
کبرت افزود، گر بدرویشی
کاسه شوربا فرستادی
❈۱۹❈
چشم بر حله بهشتت بود
گر بعوری قبا فرستادی
هر کجا فقر میزبانی کرد
صد شکم امتلا فرستادی
❈۲۰❈
هر کجا دعوت تنعم بود
صد طبق اشتها فرستادی
دودهای کلیسیای امید
بگلوی دعا فرستادی
❈۲۱❈
هر کجا فوجی از تعلق بود
بس مدعا فرستادی
امر سهوی گر از کسی سرزد
بشمار خطا فرستادی
❈۲۲❈
ناروایی که از تو صادر شد
بحساب قضا فرستادی
هر کجا کژدم نیازی بود
بگریبان ما فرستادی
❈۲۳❈
پرتو نور صبح اول خیز
بچراغ قفا فرستادی
شمع ایمان خانه روشن کن
بحریم ریا فرستادی
❈۲۴❈
تا بصید آمدت شهاب حیات
بعیان بر قفا فرستادی
اینک آب و هوای عاریتی
هم بر آب و هوا فرستادی
❈۲۵❈
زان جواهر که داشت ارزشها
چه؟ بدارالبقا فرستادی
هرگزت دین نبودهان گر بود
گو: چه کردی؟ کجا فرستادی
❈۲۶❈
نازم این نامه های ننگین را
که بروز جزا فرستادی
هان روان شو که پیشخانه عیش
خوش بساز و نوا فرستادی
❈۲۷❈
گر دعایم کنی وگر نفرین
برگ دوزخ رسا فرستادی
دلی آخر ، اگر دلی این نام
بدو عالم چرا فرستادی
❈۲۸❈
تن زنم بی مروتی نکنم
که شفیع از بکا فرستادت
ای که خود را زشاهراه صواب
بره صد خطا فرستادی
❈۲۹❈
بدهم مژده ای که صیغه عقد
با مضی ما مضی فرستادی
بد نکردی شفاعت خود را
بلب مصطفی فرستادی
❈۳۰❈
داوری کز لطافت نفسش
قدسیان را غذا فرستادی
ای که از حمل نعت او بفلک
علت انحنا فرستادی
❈۳۱❈
ای که بردی بنزد مهرش دل
مس بر کیمیا فرستادی
ایکه از مایه سعادت خویش
سایه بخش هما فرستادی
❈۳۲❈
ایکه از همتت بشیر نعم
بمکافات لا فرستادی
ایکه برهان معجزش صدره
بثبوت خدا فرستادی
❈۳۳❈
ایکه اعداش را بکوبش لعن
سوی تحت الثری فرستادی
ایکه وقت گزارش پیغام
صبح نزد عشا فرستادی
❈۳۴❈
اینچنین قطعه ای بیک نفسم
بزبان ادا فرستادی
خستگان را ز مژده صحت
تکیه و تکیه جا فرستادی
❈۳۵❈
گمرهان را بظلمت خذلان
نور شمع هدی فرستادی
در وصلت زدند اهل بهشت
رفتی و مرتضی فرستادی
❈۳۶❈
سر اعدا بتن عداوت داشت
مظهر لافتی فرستادی
دو جهان را ز راه حکمت و عدل
تحفه های عطا فرستادی
❈۳۷❈
بهر عزمی که چشمه هنر است
آب فهم و ذکا فرستادی
بهر من کز هنر تهی دستم
گنج شرم و حیا فرستادی
❈۳۸❈
طلب روضه چون کنم کز لطف
بدو عالم صلا فرستادی
به بهشتی کجا کنی تقصیر
تو که مهرت بما فرستادی
❈۳۹❈
بلبلم گرچه چشمه چشمه زشوق
نوش نعت و ثنا فرستادی
لب ببندم که در طریق سکوت
ادبم رهنما فرستادی
کامنت ها