گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

عرفی:بسعی جوهر اندیشه راز دین مگشای کلید موم و سرقفل آهنین مگشای

❈۱❈
بسعی جوهر اندیشه راز دین مگشای کلید موم و سرقفل آهنین مگشای
بهشت راز مقام دراز دستان نیست در مشاهده بر روی میوه چین مگشای
❈۲❈
مثال علم لدنی گرت زخامه چکد جمال ظن منما چهره یقین مگشای
بهمنشین مگشا راز دل ، نه بیگانه وگر ملازم طبع است همنشین مگشای
❈۳❈
هنوز در رحم است آنکه طبع دایه اوست بروی سر ازل دیده جنین مگشای
هر آن گره که نهد بر دلت نهفتن راز بکاوش نفس تیز واپسین مگشای
❈۴❈
جهان و هرچه در اوهست سر بسردربند در معارضه با حکمت آفرین مگشای
بهشت ما حضرخوان تنگ عیشان است باینقدر زجبین نیاز چین مگشای
❈۵❈
خدنگ طعنه همت نشانه میطلبد مشبک مژه بر روی حور عین مگشای
اگر بکیش مروت عمل کنی زنهار گره زکار دل عافیت گزین مگشای
❈۶❈
اگر دلت زخرابی عافیت تنگ است هزار گونه عمارت بهل همین مگشای
براه ملک قدم میروی بسعی حدوث بتاز و دیده بد و نان همنشین مگشای
❈۷❈
دریچه ای که غمی سر برون نیارد از آن بروی صرفه کار دل حزین مگشای
محل شناس طرب باش یعنی آن ساعت که گرد غم ننشیند برخ جبین مگشای
❈۸❈
بطرف چشمه کوثر چو تشنه لب برسی فرو میای گر آیی زرخش زین مگشای
اگر تو مرد رهی زحمت وجود مبر ز آسمان درتشنیع بر زمین مگشای
❈۹❈
زجان و دل بگشا عقده ای که فرصت رفت گره ز رشته اسرار ماء وطین مگشای
بدست دل بگشا قفل معنی از در جان هرآن دری که بود بسته غیر از این مگشای
❈۱۰❈
دلی که باید از افتادگی گشاده شود ببر فشاندن دامان و آستین مگشای
دلی که صحبت عشق است مایه طربش بنظم و نثر مکن خوش نهاد و هین مگشای
❈۱۱❈
زآب و رنگ چه خیزد بغنچه لاله بگو که بند قبا پیش یاسمین مگشای
بتیغ غمزه جانان گشای پهلوی دل دلی که در غم او تنگ شد چنین مگشای
❈۱۲❈
متاع دل که نباید گشود جز بر دوست اگر بهاش سلیمان دهد نگین مگشای
بنای عفو بر الطاف دوست نه، نه زمان در شهور مزن غرفه سنین مگشای
❈۱۳❈
بمشت خاک نیرزد ولایت دارا دلی گشای که فتح است و ملک چین مگشای
زشیخ و راهب اگر استماع میطلبی ز نیک و زشت بگو لب بفکر دین مگشای
❈۱۴❈
لب صفا بگشا در بیان ساده دلی زبان عقل بتشریح مهر و کین مگشای
بیان وحدت و تفسیر آیت توحید زبان بوقلمون را بآن و این مگشای
❈۱۵❈
هزار مرده بروی زمین بود، هشدار اگر تومرده ندیدی دل زمین مگشای
زبخل صاحب خرمن نصیحت است این حرف که مرحمت کن و دامان خوشه چین مگشای
❈۱۶❈
زهر سخن در بازیچه ای فراز کنم بزاده خردم چشم هزل بین مگشای
خموش عرفی از این نغمه های شورانگیز لب ترانه بلبل به آفرین مگشای
❈۱۷❈
رموز حکمت اسرار قدس جلوه دهد به مدح خویش لب عقل اولین مگشای

فایل صوتی قصیده‌ها شمارهٔ ۵۹ - حکمت و موعظت

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها