عرفی:با مهر و با محبت و با آرزوی دوست با ما کسی چه گونه توان جست و جوی دوست
❈۱❈
با مهر و با محبت و با آرزوی دوست
با ما کسی چه گونه توان جست و جوی دوست
بر سنگ زد پیاله ی خضر آن که نوش کرد
خونابه ی شراب و جفای سبوی دوست
❈۲❈
ای کفر و دین حلال کنیدم که می برم
اینک ز دیر و کعبه سلامی به سوی دوست
رنج مسیح و سعی اجل سودمند نیست
ماییم و صد مشام امیدی به بوی دوست
❈۳❈
سازد به برگ لاله بدل برگ یاسمن
تشویش این نگاه مبیناد روی دوست
عرفی شکایت از ستم بی سبب مکن
چندین خوش است ساختنی هم به خوی دوست
کامنت ها