گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

عرفی:من نگویم که درین شهر ستمکاری هست همه دانند که ما را به تو بازاری هست

❈۱❈
من نگویم که درین شهر ستمکاری هست همه دانند که ما را به تو بازاری هست
حد من نیست که در پیش تو گویم سخنی دوست داند که مرا قوت گفتاری هست
❈۲❈
از ادب چشم من و ناز مپوشان رخ دوست این نگاهی است که شایسته دیداری هست
ساکن کعبه کجا، دولت دیدار کجا این قدر هست که در سایه ی دیواری هست
❈۳❈
مردم کارگه عشق هنرمندانند بیستون گر بشکافد دگر کاری هست
دل عرفی نه یکی قطره ی حون، فولاد است از ستم سیر مشو دگر آزاری هست

فایل صوتی غزلیات غزل شمارهٔ ۱۲۹

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

مریم
2017-07-03T08:21:10
مصرع آخر ایراد وزنی دارد!
nabavar
2017-07-03T13:02:54
درست می گویی مریم بانو شاید باشد:دل عرفی نه یکی قطره ی خون، فولاد استاز ستم سیر مشو {گر }دگر آزاری هست