گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

عرفی:دلم به زخم توان داد، بی تپیدن نیست که کشته ی تو نصیبش ز آرمیدن نیست

❈۱❈
دلم به زخم توان داد، بی تپیدن نیست که کشته ی تو نصیبش ز آرمیدن نیست
گذشت و سوختم از انتظار و باز ندید درین دیار مگر رسم باز دیدن نیست؟
❈۲❈
ز باغ وصل جه حاصل؟ دلا تصور کن که میوه بر سر شاخ است و دست چیندن نیست
ز تربتم بگذر ای مسیح دم ، زنهار کزین زیاده مرا تاب آرمیدن نیست
❈۳❈
دلم کباب شد ز غصه ی غمت عرفی مگو مگو که مرا طافت شنیدن نیست

فایل صوتی غزلیات غزل شمارهٔ ۱۴۳

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها