عرفی:نرنجم گر به بالینم مسیحا دیر میآید که میداند بر بیمار از جان سیر میآید
❈۱❈
نرنجم گر به بالینم مسیحا دیر میآید
که میداند بر بیمار از جان سیر میآید
هوس هم جوش عشق آمد، وه چه ظلم است این
که روباه مزور همعنان شیر میآید
❈۲❈
شهنشاهی به ملک دلبری در ترکتاز آمد
... ز نور حسنش مهر و مه زیر میآید
نمکسایی کن ای عشق از برای زخم بیدردان
که زخم با نمک سود از دیم شمشیر میآید
❈۳❈
منم آن مست ای عرفی، کز لب شیون تراز من
ترنم زود میرنجد، تبسم دیر میآید
کامنت ها